-
خسته شدم
پنجشنبه 17 مردادماه سال 1387 22:05
-
مهریه
پنجشنبه 17 مردادماه سال 1387 19:19
دوشیزه مکرمه خانم ............ آیا حاضرید با مهریه معلوم - 1387 سکه تمام بهار آزادی به نیت سال نوآوری و شکوفایی -14 شمش طلا به نیت 14 معصوم -۵ بار سفر مبارک حج به نیت پنج تن -۱۲۴۰۰۰ شاخه نبات به نیت ۱۲۴۰۰۰ پیغمبر -............... -............... به عقد دایم آقای .............. درآورم ؟ عروس : (ای بابا ، کجای کاری ؟...
-
ازون حرفای سپیده
پنجشنبه 17 مردادماه سال 1387 17:49
او گفت ؛ اگه کسی پیدا شد که تونست با یخ ؛ روی خورشید بنویسه ؛ دوست دارم بدون که از من بیشتر دوست داره.......
-
عشق
پنجشنبه 17 مردادماه سال 1387 17:49
مردی که نیروی عشق را سرسری گرفته بود روزی بهنگام عبور از کوچه باریکی ؛ گرفتار عشق شد........ عشق ؟ ---- یک جفت چشم خوش نگاه ؟ ---- نه... ----غلبه احساسات رقیق ؟ ---- نه... ---- موقعیت کوچه ؟ ---- نه... ......... مرد با زن سالها زندگی کرد و ظاهری آرام داشت اما هروقت از آن کوچه می گذشت ؛ دلش می خواست همان روز ؛ همان...
-
نگاه همه مان اینجوری شه بهتره
پنجشنبه 17 مردادماه سال 1387 17:48
با آن نگاه روشن مواج دریا اگر سلام نگوید نماندنی است..... در ذهن هر کلام اگر رد پای عشق راهی نبرده است کلامی نخواندنی است..........
-
ده بیا
سهشنبه 15 مردادماه سال 1387 20:50
-
مامانم اینا
سهشنبه 15 مردادماه سال 1387 20:50
خانم حمیدی برای دیدن پسرش مسعود ، به محل تحصیل او یعنی لندن آمده بود . او در آنجا متوجه شد که پسرش با یک هم اتاقی دختر بنام Vikki زندگی میکند. کاری از دست خانم حمیدی بر نمی آمد و از طرفی هم اتاقی مسعود هم خیلی خوشگل بود. او به رابطه میان آن دو ظنین شده بود و این موضوع باعث کنجکاوی بیشتر او می شد. مسعود که فکر...
-
سلام من
سهشنبه 15 مردادماه سال 1387 20:42
سلام سلام یعنی آغاز یک راه شروع یک رویا وهمه چیز از همین جا سر می گیرد عشق زندگی نور حیات وحتی خدا
-
خنده روز من
سهشنبه 15 مردادماه سال 1387 20:41
دوتاجوجه باهم قرار می زارن وقتیکه بزرگ شدن باهم ازدواج کنن وقتی که بزرگ می شن میفهمن که هر دوتا شون خروسن به غضنفر میگن چرا به اینجا میگن ولیعصر میگه والا صبحا که از دختر خبری نیست ولی عصر لذت داشتن یه دوست خوب تو یه دنیای بد مثل خوردن یه فنجون قهوه گرم زیربرف درست که هوارو گرم نمیکنه ولی آدمودل گرم میکنه...
-
ازون حرفا
سهشنبه 15 مردادماه سال 1387 20:40
پرسید : عشق چیست ؟ گفتم : آتش است . گفت : مگر آن را دیده ای ؟ گفتم : نــــه در آن سوخته ام.
-
لبخند کلید بهشت
دوشنبه 14 مردادماه سال 1387 18:16
-
اینجا بخشی از ایران منه
یکشنبه 13 مردادماه سال 1387 21:18
سلام .. یه چند روزی رفته بودم پیش عیالات مربوطه . اینجا ایران منه بعنی جایی که پدرزن آدم کلید می اندازه میره خونه خواهرش و می بینه خواهرش خونه نیست .. یه ۵ دقیقه بعد اونا میان می بینن ما تو خونشونیم و از تعجب می خندن می گن ما اومدیم خونه خودمون مهمونی
-
بوس
یکشنبه 13 مردادماه سال 1387 21:16
-
مسابقه گل بازی
یکشنبه 6 مردادماه سال 1387 18:01
-
اه
یکشنبه 6 مردادماه سال 1387 15:57
http://iranian-pc.blogsky.com/1387/05/06/post-439/
-
عشق ۲
یکشنبه 6 مردادماه سال 1387 15:48
........و عشق - تنها عشق تو را به گرمی یک سیب می کند مانوس.... و عشق - تنها عشق مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد.... مرا رساند به امکان یک پرنده شدن..... سپیده
-
عمرا
یکشنبه 6 مردادماه سال 1387 15:46
مرد منتظر معشوقه می ماند او نمی آید مرد می رود معشوقه می آید و منتظر او می ماند........!!!
-
بازدید از کشتی میرداماد
یکشنبه 6 مردادماه سال 1387 15:45
سلام.. امروز فرصتی دست داد با امیر و دو تا از سال پایینی ها رفتیم کشتی میر داماد .. اولش از پشت یه کانتینر داشتیم به کشتی نزدیک میشدیم .. امیر ندید اسم کشتی رو به صورت کامل..گفت کشتی جدید داماد اومده کشتی کوچولو و نازی بود .. مهمتر اینکه دوره جدید ها رو آورده بودن با محیط کشتی آشنا بشن(انتخاب رشته و این حرفا)
-
قابیل؟
شنبه 5 مردادماه سال 1387 20:34
سلام .. اگر یادت رفت قابیل هابیل رو کشت یا هابیل قابیل رو ؟ این جور بگو .... قابیل با بیل هااابیل رو کشت ( این هاااا همون داد است که هابیل زده )
-
نشونه
شنبه 5 مردادماه سال 1387 20:28
همه نهایت دنیا ، همه نهایت خواستن تویی . تویی که همه نگفته هامو میدونی . تویی که عاشق شنیدنی و دوستدار سکوت . تویی که هر لحظه نگاهت برام نشونه ایست روشن . نشونه ای به روشنی خورشید . نشونه ای به لطافت مهتاب .
-
کاریکاتور مبارزه با بدحجابی
جمعه 4 مردادماه سال 1387 20:42
-
عشق
جمعه 4 مردادماه سال 1387 20:33
به دل گفتم که عشق را خلاصه کن | گفت آغاز کسی باش که پایان تو باشد
-
شکلات
جمعه 4 مردادماه سال 1387 20:30
با یه شکلات شروع شد من یه شکلات گذاشتم تو دستش ، اونم یه شکلات تو دست من من یه بچه بودم اونم یه بچه بود سرم را بالا کردم سرش را بالا کرد و دید که من را می شناسه خندیدم و گفت: دوستیم؟ گفتم: دوست دوست گفت: تا کی؟ گفتم: دوستی که تا نداره! گفت: تا مرگ خندیدم و گفتم:من که گفتم تا نداره گفت: باشه تا پس از مرگ گفتم: نه نه نه...
-
زن در ضرب المثل های ملل
پنجشنبه 3 مردادماه سال 1387 18:57
من شبدر اصلا این ا رو قبول ندارم .............ولی خوب دارم .. نه ندارم انگلیسی: زن شری است مورد نیاز ٬ زن فقط یک چیز را پنهان نگاه می دارد آنهم آن چیزی است که نمی داند.. بله ! احتمالا اون آهنگ زن مثل بلاس ٬ خونه ای بیبلا نمونه! رو از روی همین ضرب المثل ساختن! بله دیگه متاسفانه ما خانوما مثل آقایون زیرآبی رفتنو بلد...
-
بازدید هاشمی رفسنجانی از توسعه نیمه شمالی خط یک مترو
پنجشنبه 3 مردادماه سال 1387 18:46
بازدید هاشمی رفسنجانی از توسعه نیمه شمالی خط یک مترو
-
روزه ام ...
پنجشنبه 3 مردادماه سال 1387 18:37
سلام .. پارسالی که دریا بودم ماه رمضون این محمد شهبازی مهندس دوم کشتی مبین یک حال اسیدی بهمون داد و نگذاشت ما مثل آمیزاد روزه بگیریم.. تو اون گرمایی که تخم مرغ جوجه میشد و شایدم نیمرو .. ما میرفتیم بویلر و رنگ می زدیم .. اونم چه رنگ زشتی .. خلاصه نشد امروز خدا حال داد بهمون و یک روز گذاشت ما کمتر گناهی بشیم و روزه...
-
وووی نازی
پنجشنبه 3 مردادماه سال 1387 18:33
-
کی از کی؟
پنجشنبه 3 مردادماه سال 1387 18:32
دیگران از من متنفر باشند؛بهتر از آن است که من از دیگران متنفر باشم...!
-
بارون
چهارشنبه 2 مردادماه سال 1387 19:44
باران را دوست دارم چون بوی تو رو دارد . گل را دوست دارم چون لطافت تو رو دارد دریا را دوست دارم چون وسعت نگاه چشمان تو رو دارد ماه را دوست دارم چون یبایی تو رو دارد .خورشید را دوست دارم چون ذره ای از گرمای عشق تو رو دارد شب را دوست دارم چون لحظه یکی شدن دلهاست. سکوت را دوست دارم چون در این لحظه ها فقط به تو می اندیشم...
-
بوس
چهارشنبه 2 مردادماه سال 1387 19:43
یک روز می بوسمت ! فوقش خدا منو می بره جهنم ! فوقش می شم ابلیس ! او نوقت تو هم به خاطر این که یک « ابلیس » تو را بوسیده ، جهنمی می شی ! جهنم که اومدی ، من اونجا پیدات می کنم و دور از چشم خدا هر روز می بوسمت ! وای چه بهشتی بشه جهنم! http://mordabibenameeshgh.blogfa.com