در یکی از کشورها یک مرکز خرید شوهر وجود داشت که ?طبقه بودکه دختر ها به روزی دو دختر به این مرکز خرید رفتن در طبقه اول نوشته بوداین مردان شغل خوب در طبقه دوم نوشته بود این مردان شغل خوب با حقوق زیاد و بچه های دوست داشتنی طبقه سوم نوشته بود این مردان شغل خوب با درامد زیاد بچه های دوست داشتنی و طبقه چهارم نوشته بود این مردان شغل خوب با درامد زیاد بچه های دوست داشتنی
انجا می رفتن و شوهری برای خود می گرفتن.
شرایط این مرکز خرید این بود هر کس فقط می توانست یک بار از این مرکز خرید
کند و به هر طبقه که می رفت دیگه نمی توانست به طبقه قبل برگردد.
و بچه های دوست داشتنی دارند دختری که تابلو را خوانده بود گفت از بی کاری
بهتره ولی می خوام ببینم که بالاتری ها چی دارند؟
و چهره زیبا دارند. دختر گفت هوم م م م طبقه بالاتر چه جوری؟
چهره ای زیبا ودرکار خانه هم کمک می کنند. دختر گفت وای ی ی چه قدر وسوسه انگیز
ولی بریم بالا تر ببینیم چه خبره؟
چهرهای زیبا و در کار خانه به همسر خود کمک می کنند هدفی عالی در زندگی دارند.
دختر:وای چه قرد خوب پس چه چیزی ممکنه در طبقه اخر باشه؟پس رفتن به طبقه پنجم
طبقه پنجم:این طبقه فقط برای این است که ثابت کند زنان راضی شدنی نیستنند.و
از اینکه به مرکز ما امدید متشکریم روز خوبی را برای شما آرزو می کنیم.
در نگاه سرد زمان " می بینم آنروزی را که تو با گامهایی استوار به سویم می آیی …………..
با سلام و خسته نباشید خدمت شما دوست عزیز
اوینار بار دیگر به روز شد
منتظر حضور سبز و نظرات سازنده شما هستم
موفق باشید
باعضویت در خبر نامه وبلاگ از بروز شدن آن به صورت ایمیل آگاه شوید