کودک با شادی در کنار رودخانه شنا میکرد که ناگهان یک تمساح به سوی او حمله میکند . مادروحشت زده به سوی فرزندش میرود و در آخرین لحظه در حالیکه تمساح پای فرزندش را به دهان گرفته بود تا به داخل رودخانه ببرد ، دستان فرزندش را میگیرد و نبردی بین او و تمساح در میگیرد . مادر با قدرت تمام دستان فرزندش را گرفته بود و میکشید . با فریاد های آن مادر و فرزندش چند نفر به کمک آنها می آیند و موفق میشوند تا کودک را از چنگ تمساح نجات دهند . کودک زخمی مدتها در بیمارستان تحت درمان قرار میگیرد . روی دستان کودک نیز آثاری از زخم هایی وجود داشت که در اثر فشار ناشی از ناخن های مادرش ایجاد شده بود . در این ایام خبرنگاری برای مصاحبه با آن کودک به بیمارستان میرود . پسر با ناراحتی زخم های روی پاهایش را به خبر نگار نشان میدهد و میگوید اینها جای زخم های آن تمساح است . و سپس با خوشحالی زخمهای روی دستانش را نیز به خبر نگار نشان میدهد و میگوید این زخم ها را دوست دارم زیرا اینها زخم های عشق مادرم میباشند .
http://nasrin835.persianblog.ir
مادر..........مادر........مادر ........... خوشا بحال اونایی که دارن و تاسف به کسانی مثه من که از این نعمت سالهای ساله که بی بهره اند.............